English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7399 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clock code position U سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. U او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
clock U وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
three second clock U ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
the two o'clock d. U توزیع ساعت دو
clock U تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock U خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
clock U تپش زمان سنجی ساعت
clock U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
o'clock U ساعت از روی ساعت
clock U دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock U سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock U زمانگیری
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock U ساعت ورزشگاه
clock U زمان سنج
clock U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock U ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock U سنجیدن باساعت
clock U زمان
clock U ساعت
clock U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
four o'clock U گل لاله عباسی
four o'clock U لاله عباسی
at eight o'clock U در ساعت هشت
four o'clock U ساعت چهار
clock U ساعت
clock generator U ساعت زا
chess clock U ساعت شطرنج
time clock U گاه ساعت
clock generator U مولد زمان سنجی
clock frequency U بسامد زمان سنجی
alarm clock U ساعت شماطهای
round-the-clock U روز و شب
relocation clock U دایره تنظیم تیر
clock operator U تنظیمکنندهوقت
clock timer U زمانموردنظر
atomic clock U ساعت اتمی
alarum clock U خیزانک
alarum clock U ساعت شماطهای
The clock has stopped. U ساعت دیواری خوابیده است
This is a self - winding clock . U این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
round-the-clock U پیوسته
round-the-clock U لاینقطع
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
tower clock U برج ساعت
twentyfour second clock U ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
biological clock U ساعت زیستی
biological clock U زیست گشت
biological clock U زیستآهنگ
five-o'clock shadow U ته ریش
five-o'clock shadows U ته ریش
round-the-clock شبانه روزی
work against the clock U بکوب کار کردن
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
delta clock U که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
digital clock U زمان سنج رقمی
digital clock U ساعت رقمی
effectiveness clock U دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
electric clock U ساعت الکتریکی
physiological clock U ساعت فیزیولوژیکی
game clock U ساعت ورزشگاه
military clock U ساعت یا وقت نظامی
internal clock U ساعت داخلی
master clock U زمان سنج اصلی
master clock U شاه زمان سنج
lady clock U کفشدوز
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
relocation clock U دایره تنظیم هدف
roller clock U چشمی بسته قرقره دار
clock maker U ساعت ساز
clock method U روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
clock paradox U پارادکس زمانی
clock pulse U تپش زمان سنجی
clock signal U علامت زمان سنجی
clock rate U نرخ زمان سنجی
clock skew U اریب زمان سنجی
clock speed U سرعت ساعت
clock stagger U رتبه زمان سنجی
clock track U شیار زمان سنجی
clock work U چرخهای ساعت
time clock U ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
shot clock U ساعت مسابقه
lady clock U پینه دوز
grandfather clock U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
to clock in [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to watch the clock U [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
to clock out [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
wall clock ساعت دیواری
cuckoo clock U ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
round the clock U ۲۴ ساعته
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
face of the clock U صفحه ساعت
real time clock U ساعت بلادرنگ
horizontal clock system U طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
clock calendar board U تخته ساعت / تقویم
to clock on [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
the clock was put back U عقربههای ساعت را عقب بردند
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
to set the clock forward ساعت را جلو آوردن
to clock off [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
Please don't wake me until 9 o'clock! U لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
The clock is fast (gaining). U ساعت دیواری تند کار می کند
One cannot put back the clock. <proverb> U هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
real time clock U زمان سنج بلادرنگ
The plane to ... departs at ... o'clock. U هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
Does this clock keep good time? U این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
to advance the hand of a clock U عقربه ساعت را جلو کشیدن
weight-driven clock mechanism U مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock). U روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. U من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
position U مقام شغل سازمانی
position U حالت محل سازمانی
position U قراردادن امورات مربوط به وفایف
position U شکل موقعیت
position U موضع
position U مقام
on position U وضعیت وصل
position U بردار مکان [ریاضی]
position U وضعیت
t position U حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position U موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position U شغل رسمی
position U وضع چگونگی
position U وضع
position U موقعیت
position U قرار دادن چیزی در محل خاص
position U مقام یافتن سمت
position U محل چیزی
position U نهش
position U جا
position U محل
position U قراردادن یاگرفتن
y position U حالت- ایگرگ
position U وضعیت موضع
to be in a position to do something U موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
position U شغل
position U مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position U مستقرشدن یاکردن
position U منصب
position U جایگاه
an a for a position U درخواست دهنده برای کار
position U مرتبه مقام
position U نظریه
position defense U دفاع موضعی
position correction U تصحیحات موضعی
position control U پیچ مرکز گذار
prone position U حالت درازکش
position buoy U بویه موقعیت
punch position U موضع منگنه
print position U مکان چاپ
position buoy U بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
position finding U موقعیت یابی
drilling position U مکان مته کاری
drilling position U وضعیت مته کاری
position defense U دفاع یا پدافندثابت
defense position U موضع دفاعی
defense position U موضع پدافندی
position warfare U نبرد موضعی
post position U محل اسب در شروع
predicament position U بخطر افتادن
primary position U موضع اصلی
primary position U موضع ابتدایی
print position U موقعیت چاپ
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
duty position U شغل
duty position U شغل ارجاعی
equilibrium position U وضع تعادل
endo position U موقعیت اندو
position habit U عادت مکانی
position indicator U شاخص نماها
position light U علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
position of attention U حرکات و احترامات نظامی
position response U پاسخ مکانی
prone position U وضعیت درازکش
electrode position U رسوبگیری الکتروشیمیایی
egg position U حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
position warfare U جنگ موضعی
duty position U محل شغلی
delay position U موضع تاخیری
line of position U خط موقعیت
ideal position U پوزیسیون ایده ال
monopoly position U موقعیت انحصاری
neotral position U وضع بدن عمود بر سطح مسیر
neutral position U محل بی اثر
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
he is unworthy of his position U شایسته مقام خود نیست
neutral position U وضعیت بی باری
neutral position U وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
ground position U در خاک نشستن
ground position U موقعیت زمینی
ground position U ایستگاه زمینی
no wind position U اخرین محل هواپیما
ideal position U پوزیسیون ارمانی شطرنج
ideal position U وضعیت ایده ال
meta position U محل متا
layig up position U موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
lattice position U محل شبکه
Recent search history Forum search
2Call sign
1CVV2 Code
1the financial condition or position of a business enterprise
1I want to add a meaning, but it doesn't fuction!
1برنامه ریزی این کار‌ چگونه است؟
0work against the clock
0Turn back the clock
1در جمله زیر rebuttal به چه معنیست؟One who presents an argument for or against a position should include in the argument an effective rebuttal to all anticipated serious criticisms of the argument that
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com